پیامبر و همراهانش آمادۀ مباهله روی زمین نشسته اند .یکی از مسیحیان وحشت زده می گوید:«ای ابوحارثه برای مباهله نزدیک برو!»
رنگ به رخسار «ابوحارثه»نمانده و ترس تمام وجودش را فرا گرفته است . آرام می گوید :«من مردی استوار و جدی برای مباهله می بینم اگر راستگو باشد یک سال نگذرد که یک نفر مسیحی در دنیا نماند!»
و از مباهله منصرف می شود و این پایان ماجراست. ماجرایی که سند حقانیت اسلام و خاندان رسالت است.
تاریخ یعقوبی,ص451
مباهله یک یادگار یک افتخار مباهله ,برای مباهله منبع
درباره این سایت